NASSER SIRJANI

وبلاگ شخصی ناصر سیرجانی

NASSER SIRJANI

وبلاگ شخصی ناصر سیرجانی

می ترسم

همین که می دانم تو در کنج خلوت خودت آرام و شاد در حال خوب و زیستن هستی ، برایم کافیست . دوریمان رنگ رقیقی می گیرد از دانستن بودنمان در همین حوالی.

شلیک گلوله ی خبری وحشتناک جانم را به لبم رسانده و هزاران بار آرزو دارم که این خبر شایعه ای بیش نباشد.

خبر پرکشیدنت بغضی به سنگینی غم ماتم کده شام بعد از عاشورا را بر جانم انداخته .

می ترسم ! می ترسم ! از اینکه حقیقت نبودت به باور وجودی ام بنشیند.

و اینکه بدانم و گرم شوم و زمان مرا سرد کند و فراموش شوی.

یه مراسم ختم تو نمی آیم . مثل نیامدن برای تشیع پیکرت نیست .

نرسیدن برای خداحافظی آخر با تو اتفاقی بود.

اما . . . دوست ندارم در حقیقت پندارم ببینمت که تو را قاب عکس در ربان مشکی برایت سوگواری می کنند.

نمی خواهم در این حقیقت تلخ شریک باشم .

دوست دارم در توهم دعوت شدن روز دامادیت باشم . دوست دارم در رویای دیدن خنده های بی ریایت باشم .

و دوست دارم فکر کنم ، گر چه واقعیت نیست . . .  که تو در همین حوالی مشغول شاد زیستنی . . . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد