NASSER SIRJANI

وبلاگ شخصی ناصر سیرجانی

NASSER SIRJANI

وبلاگ شخصی ناصر سیرجانی

زندگی کن

‏زندگی خیلی کوتاهه. بالاخره تموم میشه.
هیچ چیز ارزش استرس رو نداره. هر لحظه اش ارزش داره که کامل زندگی بشه.

عفت

 در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری ست

   ور نه هر گبری به پیری می شود پریزگار

آویزه گوش

از شکست نترسید
از این بترسید که سال آینده همین جایی باشید
که امروز هستید . . .


یکم اندرز

هیچوقت همه درها بسته نیستند..... فقط بعضی وقتا.......  باز کردنشون جسارت میخواد

.......................................................................................................

همیشه تو تصمیم گرفتن هاى مهم فاکتور رضایت و خوشحالى خودتونو با ضریب بالا بذارین توى اولویت، زندگى شماست نه بقیه

.......................................................................................................

موفقیت، بدست آوردن چیزی است که دوست داری . خوشبختی ،دوست داشتن چیزیست که بدست میاوری

.......................................................................................................

نگران این نباش که دیگران چه فکری میکنند.... بیشتر مردم خیلی از مغزشان استفاده نمیکنند.

.......................................................................................................

بعضى آدما فقط به درد عبور میخورن نه حضور

.......................................................................................................

اگر کسی کاری، چیزی ازتون میخواد و واقعا مایل به انجامش نیستید، همون اول رک بهش بگید، الکی امیدوار نگهش ندارید

.......................................................................................................

یه بار یه ایرانی گفت «من توی این زمینه تخصصی ندارم نمیتونم نظر بدم» مُرد.

.......................................................................................................

اینکه دیگران ما را آدم حساب نکنند
یک چیز است
اما اینکه ما خودمان را آدم حساب نکنیم، یک چیز دیگر است!

.......................................................................................................

اگه هیچ بالا و پایینی تو زندگیت نباشه یعنی اینکه تو مُردی....

.......................................................................................................

زندگی دو نیمه‌س
نیمه اول در آرزوی نیمه دوم
نیمه دوم در حسرت نیمه اول

.......................................................................................................

تو فقط وقتی شکست میخوری که دست از تلاش کردن برداری

.......................................................................................................

با آدمهایى بگرد که
باهات آینده ى مشترک دارن،
نه گذشته ى مشترک ...

.......................................................................................................

گذشته ى عزیز،
بابت همه ى تجربه ها و درس هایى که بهم دادى ممنونم

آینده ى عزیز، من آماده ام...

.......................................................................................................

کیفیت زندگی شما را
دو چیز تعیین می‌کند :
کتاب‌هایی که می‌خوانید
و انسان‌هایی که ملاقات می‌کنید.

.......................................................................................................

مثل عدد یک تو جدول ضرب باش
به هیچ کس
بیشتر از ارزشش بها نده

.......................................................................................................

انسان بزرگ نمی‌شود
جز به وسیله‌ی فکرش،

شریف نمی شود
جز به واسطه‌ی رفتارش،

و قابل احترام نمی‌گردد
جز به سبب اعمال نیکش.

.......................................................................................................

آن ریگى که در کفش شماست، شما را از پاى مى اندازد،
نه آن قله اى که میخواهید از آن بالا بروید...

.......................................................................................................

تصمیم بگیریم استاد تغییر باشیم
نه قربانی تقدیر،

 در بازی زندگی اگرعوض نشویم ،
 تعویض خواهیم شد.

.......................................................................................................

نگرش مثبت
نیمی از موفقیت است
.
یکی می گفت شب فرا رسیده است!!
در حالیکه
دیگری می گفت صبح در راه است!!

.......................................................................................................

برای داشتنِ آرامش بیشتر حضور این افراد را در زندگی خود کمتر کنید:

-ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
-ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
-ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ می دﻫﺪ.
-ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ می کند.
-ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ می کند.
-ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮﺍﺕ ﻣﺨﺮﺏ می گذارد.
-شخصی که بی حرمتی برایش تفریح است.


.......................................................................................................

"آینده" مکانی نیست که به آنجا می رویم،جاییست که آن را به وجود می آوریم

.......................................................................................................

عادت بدترین بیماریه
کاری می کنه که آدم به هر بدبختی سر خم کنه و
بتونه کنار آدمای نفرت انگیز دووم بیاره!

.......................................................................................................

به جای اینکه به باغ دیگران سرک بکشید و ذهن خود را به کار ایشان متمرکز کنید ؛ به کار خود بپردازید و هر چه میخواهید ؛ در باغ خود بکارید ...

.......................................................................................................

اگر می‌دانستید؛

یک محکوم به مرگ
هنگام مجازات
چقدرآرزوی بازگشت
به زندگی را دارد
آنگاه قدر روزهایی را که
با غم و اندوه سپری می کنید
می‌دانستید...

.......................................................................................................


اینکه دیر ازدواج کنی یا اصلن ازدواج نکنی خیلی بهتره تا با یه آدم اشتباهی ازدواج کنی

.......................................................................................................

‏اگه توان خوب کردن حال خودتون رو دارید، کم کم دارید بزرگ میشید

.......................................................................................................

آینده هرگز اتفاق نمی افتد ،
بلکه ساخته می شود .

.......................................................................................................

اگر می خواهید چیزی را بدست آورید که تاکنون نداشته اید، باید کارهایی که تاکنون نکرده اید را انجام دهید.

.......................................................................................................

موفقیت یعنی حتی اگه بد شروع کردی خوب تمومش کنی

.......................................................................................................

برای کشف اقیانوسهای جدید باید شهامت ترک ساحل آرام خود را داشته باشید؛ این جهان، جهان تغییر است نه تقدیر.

.......................................................................................................

04

خوب به سلامتی محل آموزشی خدمتمون هم معلوم شد ! 04 بیرجند !

نه ناراحتم ، نه خوشحال !

ولی من یاد گرفتم که همیشه ! به فکر بدترین حالت باشم! و اگر اتفاق افتاد با آغوش باز به استقبالش برم.

و مهم ترین نکته اینکه همیشه سخت ترین شرایط که آدم و آدم بار میاره برا من پیش میاد که از این بابت خوشحالم .

گله و شکایت ندارم! چون کاری نمیتونم بکنم ! پس خودم و اذیت نمی کنم ! بقیه میرن ! من هم یکی !

خیلی دوست دارم ، از درس خوندن و خونه و دانشگاه و . . . فاصله بگیرم ! جایی که نه از جنگ و خبریه ! نه از گرانی و تورم !

یه مدت تو بی خبری سیر کنم و به خودم فکر کنم .!

خوب دوست دارم بعد خدمت یه آدم محکم تر باشم ! یه آدمی که با شرایط سخت زندگی جا نزنه و بره تو دلش !

البته الان کمی این طوری هستم! یکم آبلومویسم دارم ! دوست دارم این آبلومویسم از بین بره !

خالص بشم !

فدا !!!

خدمت

چهر لخت زندگی ! وقتی همیشه همیه چیز هست ! برای تو نیست !

وقتی شانست غرق در گه فرو رفته . . .

محبت و عاطفه و مهربانی از وجودت کم میشه !

عشق مسخره میشه ! سختی عادت !

نمدونم عصبانی هستم یا نه ! ولی نه نیستم !

فقط حال ندارم ! این منم ! و خواهم بود !

خدمت . ! . ! . ! از جنس زور . ! . ! . !

فقط حدس میزنم برم ، بیام بیرون ! دیگه ناصر رام نیستم ! وحشی میشم !

می ترسم

همین که می دانم تو در کنج خلوت خودت آرام و شاد در حال خوب و زیستن هستی ، برایم کافیست . دوریمان رنگ رقیقی می گیرد از دانستن بودنمان در همین حوالی.

شلیک گلوله ی خبری وحشتناک جانم را به لبم رسانده و هزاران بار آرزو دارم که این خبر شایعه ای بیش نباشد.

خبر پرکشیدنت بغضی به سنگینی غم ماتم کده شام بعد از عاشورا را بر جانم انداخته .

می ترسم ! می ترسم ! از اینکه حقیقت نبودت به باور وجودی ام بنشیند.

و اینکه بدانم و گرم شوم و زمان مرا سرد کند و فراموش شوی.

یه مراسم ختم تو نمی آیم . مثل نیامدن برای تشیع پیکرت نیست .

نرسیدن برای خداحافظی آخر با تو اتفاقی بود.

اما . . . دوست ندارم در حقیقت پندارم ببینمت که تو را قاب عکس در ربان مشکی برایت سوگواری می کنند.

نمی خواهم در این حقیقت تلخ شریک باشم .

دوست دارم در توهم دعوت شدن روز دامادیت باشم . دوست دارم در رویای دیدن خنده های بی ریایت باشم .

و دوست دارم فکر کنم ، گر چه واقعیت نیست . . .  که تو در همین حوالی مشغول شاد زیستنی . . . 

داستان زندگی همچنان ادامه دارد

بعضی وقتا فشار انقدر روت زیاد میشه،میشی مثل انبار باروت.با کوچیکترین جرقه منفجر میشی.فشار خلاء نبود کسی که از لحاظ معنوی کمکت کنه.کسی که اگر نمیتونه کمک کنه حداقل درکت کنه.بفهمه.خیلی ها چنین کسی و تو زندگیشون کم دارن.زمانی میشه تحمل کرد که این خلاء یک شکاف ریز تو زندگیت باشه.بخودت میای و میبینی این شکاف ریز شده یک درٌه ی بزرگ که هر لحظه امکان داره ببلعتت.وقتی بلعید دیگه تو زندانی!آره زندانی که از هر کسی واسه نجات پیدا کردن کمک میخوای،به هر کسی،به هر چیزی دل میبندی.مهم نیست طرف کیه!چیه!  تو این سلول انفرادی آرزوت اینه که به بخش جمعی زندان بری و بلولی.با کسایی باشی که مثل تو هستن.به اشیاء دل ببندی،مثل کسایی که مثل تو هستن.و هر روز تقلید تقلید تقلید!نه!من تو سلول انفرادی زندگی موندم،نخواستم به پوچ دل ببندم.تنهایی شرافت مقدسی است که نصیب هر کس نمی شود.اگر این مهم نصیبت شد،تو را به کثافت های موجود آلوده می کنند.بازنده!منزوی!بدرد نخور و ...آری!این است بازی زندان زندگی.
در قعر گور هم که باشی هنوز افکاری هست که آزارت میده.افکار خاک خورده گذشته. توهم و تشویش آینده.روحت و توی لجن زار زندگی گم میکنی.راه طولانی شده.فقط این مسیر و طی کردی و اومدی،همین. پی بردی که همه مسائل به هم گره خورده.گره کوری که باز شدنی نیست.باید این ریسمان و پاره کنی و رها شی.از منجلاب،خودت و به چشمه برسونی.چشمه آرامش آغوش کسی که میشه اونجا آروم گرفت.تمیز بود.بی ریا بود.همیشه اونجا خودتی و نقابی به صورتت نیست.ولی کجاست؟مثل گرگی خسته توی بیابون زندگی در حال فراری!یه سایه دنبالته همیشه.از این سایه هر روز فرار میکنی.از شب های مهتابی اینجا میترسی و هنوز می دوی.سایه هنوز هست.پشتت سایه،روبه روت دره!چکار کنم!بپرم!بلعیده بشم!موندم!مهلت میخوام!فرصت برای رفتن به درونم!وای که اینجا دوراهیست!نه!سایه نه!از این سایه همیشگی خودم که تنهایی و دیکته میکنه!تنهایی تقدسشو داره به سایه سیاه جسم من میده.نه!نمیشه!پریدن!به سمت سایه برمی گردم!دورخیز و حمله به سمت دره!در حال سقوط!دورم دیگه سایه ای نیست.چقدر زمان کند شده!احساس دلهره شدید تر شده.نفس تنگ تر.با زمین زیرم یکی شدم.بلند میشم!وای!یه بیابون دیگه،یه سایه ی دیگه و من باز فرار می کنم!با تمام وجود می دوم.سایه گنده تر شده.بیابون وسیع تر.مهتاب نزدیک تر. . . و داستان زندگی همچنان ادامه دارد . . .